اشعار سینه زنی
چهارشنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۴، ۰۸:۲۸ ب.ظ
زینب واسارت
می برندم بر اسیری ای برادر خیز وبین
حال من بعد تو باشدحالتی زار وحزین
پیکرت در قتلگه ،بر روی نیزه شد سرت
همچو ماهی می درخشی بر سرم ،بالا نشین
آن زمان که پیکرت در بر گرفتم قتلگه
ناله زد با ناله من همزمان عرش وزمین
عصر عاشورا برای زینب عصر شوم بود
در میان هول غارت خیمه های آتشین
ماه من طاقت ندارم این اسارت را دگر
کن دعا عمرم رسد بر لحظه های آخرین
کوفه ای که سالهایی زندگی کردم درش
بر اسیری می برندم سوی آن از راه کین
خارج از دین پیمبر،خوارجی خواند مرا
رفته از یادش منم فرزندختم المرسلین
من به قربان سر وآن چهره از خون خضاب
بوسه از لبهای خونینت برایم انگبین
ای برادر قلب من بگرفته از جور زمان
بهر آرامش بخوان آیات قرآن مبین
درراه کوفه
می روم از کربلا جا می گذارم پیکرت
می کنی همراهیم از روی نیزه با سرت
بر سفارشهای تو جان اخا کردم عمل
در ره دشوار آن خم گشته قد خواهرت
هر زمان یاد آورم آتش بگیرم از درون
خنجر شمر لعین شد آشنا با حنجرت
ناله ای در قتلگه آمد به گوشم آشنا
گوئیا صاحب عزای قتلگه شد مادرت
من به قربان تن عریان خاک افتاده ات
پس چه شد پیراهنی که داد بر تو خواهرت
من فدای جمله ی اعضات،انگشتت کجاست
برده آیا ساربان ،انگشت با انگشترت
بعد تو از آتش کین خیمه هایت سوختند
جانیان کردند غارت گوشوار دخترت
اشتران بی کجاوه مرکب ما گشته اند
سخت اوضاعی شده بر خواهر غم پرورت
پیش از این هرگز نمی شد باورم آید دمی
قسمتم گردد اسارت از عدوی کافرت
می برندم کوفه ای که بوده منزلگاهمان
کوفه ای که حاکمیت کرده در آن حیدرت
راه ورسم کوفیان صبر وقرارم برده است
یاور قرآنی ام شو تو به راس انورت
اشعار کاروان اسرا درشام
واویلا ، گریان زمین و آسمان
باشد به هر جا از مصیبت ها نشان
آتش گرفت ، دل از جفای شامیان
کف میزدند با گریه های کودکان
آل علی میان سلسله ، بین همه گردیده ولوله
ای روزگار ناموس حق ببین ، میون ِ یک عدّه قاتله
واویلا ، هجوم و موج ازدحام
واویلا ، زینب سر ِ بازار ِ شام
واویلا غریب مادر یا حسین
******
واویلا ، جاری بُوَد اشک از دو عین
مرثیه خوان شده تمام عالمین
یک مادری بین زمین و آسمان
ذکرش شده غریب مادر یا حسین
رفته سَرِت به روی نیزه ها ، عزیز من بَلاءُ لِلوِلا
وای که شده بین حرومیا ، خواهرت زینب انگُشت نما
میخونم ، همیشه نوحه ی عزا
ای وای از ، محله ی یهودیا
واویلا غریب مادر یا حسین
اشعار کاروان اسرا درشام زمینه
السلام علی/ سیدالشهدا
باز برای دلم/ إقرا، خون خدا
هرجایی میرم میشه مثل یک ماتمسرا
شد شعار رو لبم کل إرضٍ کربلا
آیه های کهف و - از لبت شنیدم
قصه ای عجیب تر - از غمت ندیدم
یاحسین مظلوم 4
با چشای پر آب/ می کشم من عذاب
تازیانه شده/ تسلیت به رباب
از تو هر کس کینه داشت توی شهر رنج و درد
بر سر طفلت حسین! عقدشو خالی می کرد
مونده پیرهن تو - روی دست زینب
از غمت حسین جان - شد شکسته زینب
یاحسین مظلوم 4
کرده ای تو ظهور/ بین هاله ی نور
رفته ای عزیزم / مهمونی تنور
خواهرت مضطر شده بی کس و یاور شده
من بمیرم ابروهات رنگ خاکستر شده
توی شهر غربت - حال من خرابه
توی کوفه ذکرم یا ابوترابه
یاحسین مظلوم 4
- ۹۴/۰۸/۱۳